اممممممممم....سلام،آدم موقعی که خسته میشه خیلی بی حوصله هم میشه!!!
آخه دلمو به چی خوش کنم،13 روز(حالا یکم بیشتر)تعطیلات هم که تموم شد،آخه آدم چجوری بره سر کلاس
چه دلخوشی داره باسه مدرسه،میریم مدرسه،یکم میشینیم،مشکلات آغاز میشه!!!!!!!!
خوب مگه میشه رو این صندلی ها نشست،موقعی که پا میشی اگه شلوارت ساده ترین شلوار هم باشه،از پارگی میشه مد روز!
معلم میاد،نه سلامی،نه علیکی،هیچی،میاد میشینه رو صندلیش،اون دفترشو باز میکنه،صدا میزنه که کی هست،کی نیست(برای آنها که نیستند برنامه ی ویژه ای دارند)
خوب،پنجره ها که کثیف،تخته که کثیف تر،تابلو پاک کن که نداریم(احتمال میدم برداشتن برای موزه)،دبیرا که خشک تر از چوب،امکانات در حد زیر صفر
اون از آبخوری که بوی گند میده،آدم دلش نمیاد بره تشنگیشو برطرف کنه،گلاب به روتون اونم از w.c که ماه به ماه تمیز نمیشه
زمین ورزشم که قربونش برم نداریم،باید بعلاوه ی این که میریم صبحا زمین ورزش اون سر شهر،ظهر هم بریم مدرسه،خسته و کوفته
آخه به نظر شما دیگه دانش آموز علاقه ای برای یادگرفتن داره؟؟؟؟؟؟؟؟حتما میگید جوون ، قدیما که همین امکانات هم نبود،حالا که خوبه براتون،ولی...ولی اون قدیما(ندیدیم،اما شنیدیم)دبیرا دلسوز بودن،بخدا اگه دبیر باهات دوست باشه تو صحرا هم میشه درس خوند
آخه چرا نباید یه نمره به دانش آموز بدن تا بتونه قبول بشه،چرا با هر دبیری که کلاس خصوصی میگیری نمره ی بالاتر هم میگیری،چرا پول جای دلسوزی رو گرفته
چرا باید وضعیت دومین دبیرستان کشور این باشه،چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
البته هنوز هم دبیر باحال و دلسوز هست ولی تعدادشون یک در هزاره!
آقا این همه بی حوصلگی و خستگی بس نیست که تنبیه بدنی هم بهش اضافه میکنید،خوب آدم چه امیدی به آینده داره،مثلا ما آینده سازان فردای کشورمونیم،با این وضع؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تا یه دانش آموز رو میبینن که میتونه از خودش تو کلام دفاع کنه....یهو میزنین زیر گوشش،یه مشت هم تو کمرش،و با یه مشت کتک دیگه از کلاس میندازنش بیرون
چرا باید یک سری شهرستان مدارس خود را تعطیل نکنند در نوبت اول (خودشان فرمان میدن)،تا نمره ها افتضاح شود و در کل روحیشون تاثیر بزاره!!!!!!!!!!
به نظر شما این وضع تحصیل در سال 1390 هست،آیا همچین چیزی میتونه تضمین کنه که آینده ی کشورمون باشه،آیا این روحیه ما نوجوونا رو خراب نمیکنه،بابا باور کنید این دردا اینقدر زیاده که بعضی از ما از فکر زیاد حتی به فکر فرار یا بدتر از اون خودکشی میفتن،آخرشم افسرده میشن،یه آدم بیکار،باور کنید من دانش آموز هم سن خودم (15،حتی کمتر)میشناسم که رو به سیگار اورده از فکر زیاد
بخدا این وضعش نیست،این راهش نیست،چرا با اینکه بهشون تذکر میدن،هیچ اقدامی نمیکنن،این وضعیت تحصیل نیست!
یک احساس بارانی...! آن زمان که بارش بی وقفه درد سقف کوتاه دلت را خم کرد بی گمان خواهی گفت به کدامین گناه چشمانت بارانیست... |