من از پروانه بودن ها
من از دیوانه بودن ها
من از بازی یک شعله ی سوزنده که آتش زده بر دامن پروانه نمیترسم
من از هیچ بودن ها
از عشق نداشتن ها
از بی کسی و خلوت انسان ها می ترسم
من از عمق رفاقت ها
من از لطف صداقت ها
من از بازی نور در سینه ی بی قلب ظلمت ها نمی ترسم
من از حرف جدایی ها
مرگ آشنایی ها
من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم